کتابخانه فارسی
/
مجموعه اشعار اقبال لاهوري
/
گلشن راز جديد
/
خاتمه
خاتمه
تو شمشيري ز کام خود برون آ
برون آ از نيام خود برون آ
نقاب از ممکنات خويش برگير
مه و خورشيد و انجم را به بر گير
شب خود روشن از نور يقين کن
يد بيضا برون از آستين کن
کسي کو ديده را بر دل گشود است
شراري کشت و پرويني درود است
شراري جسته ئي گير از درونم
که من مانند رومي گرم خونم
وگر نه آتش از تهذيب نو گير
برون خود بيفروز اندرون مير
جستجو در مطالب سایت