اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان رهي معيري / غزل ها / خاطر عاشق

خاطر عاشق

اي مشکبو نسيم سحرگاهي
از من بگو بدان مه خرگاهي
آه و فغان من به فلک بر شد
سنگين دلت نيافته آگاهي
با آهنين دل تو، چه داند کرد
آه شب و فغان سحرگاهي
اي همنشين بيهده گو تا چند
جان مرا به خيره همي کاهي؟
راحت ز جان خسته چه ميجويي؟
طاقت ز مرغ بسته چه ميخواهي؟
بيني گر آن دو برگ شقايق را
داني بلاي خاطر عاشق را

تيرماه ١٣٢٥


جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است