اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان رهي معيري / غزل ها / ياد دوستان

ياد دوستان

عجب! عجب! که ترا ياد دوستان آمد
درآ درآ، که ز تو کار ما به جان آمد
مبر مبر، خور و خوابم ز داغ هجران بيش
مکن مکن، که غمت سود و دل، زيان آمد
چه ميکني، به چه مشغولي و چه ميطلبي؟
چه گفتمت، چه شنيدي، چه در گمان آمد؟
مزن مزن، پس از اين در دل آتشم، که ز تو
بسا بسا، که بدين خسته دل غمان آمد
چنان که بود گمان رهي، به بدعهدي
به عاقبت، همه عهد تو هم چنان آمد

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است