کتابخانه فارسی
/
ديوان رهي معيري
/
غزل ها
/
سوسن وحشي
سوسن وحشي
دوش تا آتش مي از دل پيمانه دميد
نيمشب، صبح جهانتاب ز ميخانه دميد
روشني بخش حريفان، مه و خورشيد نبود
آتشي بود که از باده مستانه دميد
چه غم ار شمع فرو مرد، که از پرتو عشق
نور مهتاب ز خاکستر پروانه دميد
عقل کوته نظر، آهنگ نظربازي کرد
تا پريزاد من امشب ز پريخانه دميد
جلوه ها کردم و نشناخت مرا اهل دلي
منم آن سوسن وحشي، که به ويرانه دميد
آتش انگيز بود باده نوشين، گوئي
نفس گرم رهي، از دل پيمانه دميد
مردادماه ١٣٣٧
جستجو در مطالب سایت