اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان عراقي / غزليات / شماره ٢١١: رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان

شماره ٢١١: رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان

رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان
جان اميد اندر تو بست، اکنون تو دان
دست و پايي مي زدم، تا بود جان
شد، دريغا! دل ز دست، اکنون تو دان
شد دل بيچاره از دست وفات
زير پاي هجر پست، اکنون تو دان
رفت عمري کآمدي کاري ز من
چون که عمرم برنشست، اکنون تو دان
نيک نوميدم ز اميد بهي
حالم از بد بدتر است، اکنون تو دان
از گل شادي نديدم رنگ و بوي
خار غم در جان شکست، اکنون تو دان
چون عراقي را ندادي ره به خود
گمرهي شد خودپرست، اکنون تو دان

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است