اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان وحشي بافقي / غزليات / شماره ١٥: هست اميد قوتي بخت ضعيف حال را

شماره ١٥: هست اميد قوتي بخت ضعيف حال را

هست اميد قوتي بخت ضعيف حال را
مژده يک خرام ده منتظر وصال را
گوشه نااميديم داد ز سد بلا امان
هست قفس حصار جان مرغ شکسته بال را
رشحه وصل کو کزو گرد اميد نم کشد
وز نم آن برآورم رخنه انفصال را
نيم شبان نشسته جان ، بر در خلوت دلم
منتظر صداي پا مهد کش خيال را
من که به وصل تشنه ام خضر چه آبم آورد؟
رفع عطش نمي شود تشنه اين زلال را
دل ز فريب حسن او بزم فسوس و اندرو
انجمني به هر طرف آرزوي محال را
وحشي محو مانده را قوت شکر وصل کو
حيرت ديده گو به گو عذر زبان لال را

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است