اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان اوحدي مراغي / غزليات / شماره ٢٦٢: کسي که چشمه چشمش چنين ز گريه بجوشد

شماره ٢٦٢: کسي که چشمه چشمش چنين ز گريه بجوشد

کسي که چشمه چشمش چنين ز گريه بجوشد
چگونه راز دل خود ز چشم خلق بپوشد؟
دلي که اين همه آتش درو زنند بنالد
تني که اين همه گرمي درو کنند بخوشد
حديث ماه رخش آن چنان که هست نگويم
مرا مجال نماند، ز مشتري، که بجوشد
به کوشش از متصور شود وصال رخ تو
به دوستي، که پشيمان شود کسي که نکوشد
ستمگرا، ز غمت گر دلم خروش برآرد
عجب مدار، که سنگ از چنين غمي بخروشد
ترا به دل ز که جويم؟ گرت به ترک بگويم
بدان درم چه ستاند؟ کسي که جان بفروشد
مرا نصيحت بسيار مي کنند، وليکن
چه سود پند رفيقان؟ چو اوحدي ننيوشد

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است