کتابخانه فارسی
/
ديوان اوحدي مراغي
/
غزليات
/
شماره ٢٩٠: دوشم از کوي مغان دست به دست آوردند
شماره ٢٩٠: دوشم از کوي مغان دست به دست آوردند
دوشم از کوي مغان دست به دست آوردند
از خرابات سوي صومعه مست آوردند
هيچ مي خواره ندارد طمع حور و بهشت
اين بشارت به من باده پرست آوردند
ساقيانش، ز مي عشق چو گرديدم مست
به مي ديگرم از نيست به هست آوردند
زلف و خال و خط خوبان همه رنجست، آنها
از کجا اين همه تشويش به دست آوردند؟
اين شگرفان که نگنجند در آفاق از حسن
در چنين سينه تنگ از چه نشست آوردند؟
قلب سالوس و ريا را نشکستند درست
مگر اين قوم که در زلف شکست آوردند
اوحدي را چو ازين دايره ديدند برون
زود در حلقه آن زلف چو شست آوردند
جستجو در مطالب سایت