اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان اوحدي مراغي / غزليات / شماره ٣٤١: غير ازو هر چه هست بازي بود

شماره ٣٤١: غير ازو هر چه هست بازي بود

غير ازو هر چه هست بازي بود
ما و من قصه مجازي بود
زود بگذر، که اصل ذات يکيست
وين صفت ها بهانه سازي بود
تو ز دستش بداده اي، ورنه
دوست در عين دلنوازي بود
نفس کافر ترا ازو ببريد
هر که او نفس کشت غازي بود
عشق خود با تو فاش مي گويد
که: بما اول او نيازي بود
حدث از تست ورنه پيش از تو
همه روي زمين نمازي بود
اوحدي، گر شناختي خاموش!
کين حديث از زبان درازي بود

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است