کتابخانه فارسی
/
ديوان اوحدي مراغي
/
غزليات
/
شماره ٣٤٣: اي کون و مکان از تو، اندر چه مکاني خود؟
شماره ٣٤٣: اي کون و مکان از تو، اندر چه مکاني خود؟
اي کون و مکان از تو، اندر چه مکاني خود؟
مثل تو نمي يابم، آخر به چه ماني خود؟
هر کس که تو مي بيني حالي بتو مي گويد:
من هيچ نمي گويم، دانم که تو داني خود
چون ز آتش آن شادي رنگيم نيفزودي
زين دود که بر کردي رنگي برساني خود
من فاش همي ديدم روي تو ز هر رويي
اکنون چو نظر کردم از ديده نهاني خود
کس را چو نمي خواهي کاگه شود از حالت
خواهي که نماند کس، تا شاد بماني خود
همراه شوي با ما و آنگاه چو کار افتاد
در غم بهلي مار را، تنها بدواني خود
چون اوحدي از بيشي عذر تو همي خواهد
دانم که بهر جرمش از پيش نراني خود
جستجو در مطالب سایت