اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان اوحدي مراغي / غزليات / شماره ٣٥٢: بي تو دل و جان من زير و زبر ميشود

شماره ٣٥٢: بي تو دل و جان من زير و زبر ميشود

بي تو دل و جان من زير و زبر ميشود
دم به دمم درد دل بيش و بتر مي شود
عمر به سر شد مرا در غم هجران تو
تا تو نگويي: مرا بي تو به سر مي شود
از رخ چون شمع خود روشنييي پيش تو
کين شب تاريک ما دير سحر مي شود
چند بپوشيدم اين راز دل و خلق را
از سخن عاشقان زود خبر مي شود
هر چه تو خواهي بگوي، کين همه دشنام تلخ
چون به لبت مي رسد شهد و شکر مي شود
گر نه دل اوحدي سوخته اي، هر دمش
سينه چه جان مي کند، ديده چه تر مي شود؟

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است