اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان اوحدي مراغي / غزليات / شماره ٣٥٩: سر زلف خود بگيري همه پيچ و خم برآيد

شماره ٣٥٩: سر زلف خود بگيري همه پيچ و خم برآيد

سر زلف خود بگيري همه پيچ و خم برآيد
دل ريش من بکاوي همه درد و غم برآيد
تو ازآن سخن که گويي و از آن ميان که داري
به ميان خوب رويان سخن از عدم برآيد
چو جهانيان به زلف توسپرده اند خاطر
سر زلف خود مشوران، که جهان بهم برآيد
ز غم تو در لحد من به مثابتي بگريم
که ز خاک من برويد گل سرخ و نم برآيد
چو حديث بوسه گويم نبود يکي به سالي
چو سخن ز غصه رانم دو به يک شکم برآيد
به مخالفم خبر کن که: مقيم اين درم، تا
نکند شکار صيدي که ازين حرم برآيد
مکن، اوحدي، شکايت، که نميرسي به کامي
تو مريد درد او شو، که مراد کم برآيد

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است