اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان اوحدي مراغي / غزليات / شماره ٦٩٦: آن گل سوريست در کلاله نهفته

شماره ٦٩٦: آن گل سوريست در کلاله نهفته

آن گل سوريست در کلاله نهفته
يا به عبيرست برگ لاله نهفته
در دهن کوچک چو پسته او بين
رسته دندان همچو ژاله نهفته
از گل و شکر نواله ايست لب او
داعيه بوسه در نواله نهفته
سينه من هر نفس که زد به فراقش
در دم او شد هزار ناله نهفته
خط خوشش را حوالتست به خونم
کي شود آن خط و آن حواله نهفته؟
در جگر اوحدي نگر، که ببيني
از غم او درد چند ساله نهفته
دم به دم او را غزل بسوزتر آيد
از نظرش تا شد آن غزاله نهفته

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است