اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان صائب / غزليات - قسمت سوم / شماره ١٢٥: به فکر چاره فتادن جگر گداختن است

شماره ١٢٥: به فکر چاره فتادن جگر گداختن است

به فکر چاره فتادن جگر گداختن است
علاج درد چو مردان به درد ساختن است
مدان ز عشق جگرسوز حسن را غافل
که شمع بيش ز پروانه در گداختن است
توان به خانه خرابي ز گنج شد معمور
ترا مدار چو طفلان به خانه ساختن است
تو از رعونت خود مي کشي ز خلق آزار
هدف نشانه ناوک ز قد فراختن است
ز زخم نيست مرا طالعي چو صيد حرم
وگرنه شيوه خورشيد تيغ آختن است
سخن ز دست نوازش زند به دل ناخن
که ساز باعث خوشوقتي از نواختن است
صفاي آينه دل درين جهان، موقوف
به نقش نيک و بد و خوب و زشت ساختن است
به آه گرم دل سخن نرم گرداندن
ز سنگ خاره به تدبير شيشه ساختن است
فغان که نرم شد جان سخت ما صائب
به بوته اي که در او سنگ در گداختن است

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است